پاسخ در رتبههای برتر نبود
در شهر کوچکمان، یک آموزشگاه کنکور تاسیس کردم... شاگردانم بهترین رتبهها را کسب کردند... اما من انگشت به دهان از این همه احساس پوچی درونم بودم. چطور میتوانستم راهی را به کسی نشان دهم که خودم در آن گم شده بودم؟
فکر میکردم ابزارهایم کوچک هستند. به سمت تکنولوژی دویدم... با رتبهی ۲ کشوری وارد دنیای برنامهنویسی شدم... سایتهای بزرگی ساختم، اما آن احساس گمگشتگی عمیقتر بود. فهمیدم پاسخ در کِدهای کامپیوتری نیست؛ پاسخ در کُدهای نانوشتهی روان انسان است. پس با رتبهی ۱۳ کشوری، وارد دنیای روانشناسی شدم. نه برای اینکه مشاور شوم، که برای اینکه خودم را پیدا کنم.
لاکپشت نباید تلاش کند خرگوش باشد. بزرگترین ماموریت ما، ساخت یک مسیر شخصی است، نه کپی کردن نقشه دیگران.
مسیر را پیدا نکردم، برای خودم ساختم
آن شب تصمیم گرفتم دیگر به دنبال هیچ نسخهی بیرونی نگردم... تکههای شکستها و موفقیتهایم را کنار هم گذاشتم و یک تصویر بزرگ ساختم. یک تکه در قلب پازل ناقص بود: سیستمی که به جای انگیزه دادن، «ریشهی بیانگیزگی» را پیدا کند. آن سیستم، به قطبنمای من تبدیل شد.
مشکل من تلاش کم نبود، مشکل نبودِ سیستمی بود که بگوید هر تکه پازل را کجا بچینم. آن سیستم، نامش شد RDS: سیستم مسیرسازی ریشهای.
نتایج امپراطوری RDS
آن قطبنما فقط مسیر خودم را روشن نکرد. به من قدرتی داد تا مسیر دیگران را هم معماری کنم. دیگر برای شرکتها فقط طراح سایت نبودم؛ یک معمار استراتژی بودم. از جایگاه یک معلم در شهری کوچک، به داوری مسابقات بینالمللی و هوش مصنوعی دعوت شدم، چون دیگر فقط دانش را منتقل نمیکردم، بلکه “استعداد واقعی” را تشخیص میدادم.
امروز، RDS دیگر فقط نقشهی من نیست. نقشهی راه صدها انسانی است که تصمیم گرفتهاند تکرار دیگران نباشند.